جدول جو
جدول جو

معنی تدبیر ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

تدبیر ساختن
(شُ دَ)
تدبیرکردن. اندیشیدن. چاره کردن: اگر صواب بینند به بهانۀ شکار برنشینند... تا وی با ابوعبداﷲ و غلامی چند نزدیک ایشان آید و این کار را تدبیری سازند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 220). برحسب آنچه خوانیم تدبیر دیگر میسازیم. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 326). تدبیر کدخدایی دیگر باید ساخت. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 394).
چه تدبیر سازم چه درمان کنم
که از غم بفرسود جان در تنم.
سعدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ دَ)
مرتب ومنظم کردن و قرار دادن. (ناظم الاطباء) :
دیر است که بر چرخ همین تعبیه سازند
هفت اختر سیاره در این شغل و در این کار.
امیرمعزی (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ دَ)
دیر ترتیب دادن. دیر تهیه کردن:
با همه زیرکی و استادی
دیر سازم و لیک بد سازم.
علی تاج حلوایی
لغت نامه دهخدا